پسرم گفت علی و پدرم گفت علی
مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی

حکم کامل شدنم بود که یک نیمه ی من؛
گفت یا فاطمه نیم دگرم گفت علی

یاعلی گشت عصای پدرم طوری که؛
وقت برخاستن از جا پسرم گفت علی

نَفْس را از درِ تهدید به راه آوردم
دید از جان خودم می گذرم، گفت علی

شد کریم دوجهان بین خدایان کَرَم
حسن از بسکه به هنگام کَرَم گفت علی

می تواbنست که صرف خط وابرو بشود
ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی

مانده بودم چه کسی را به نجف سجده کنم
که خداوند خود ازسمت حرم گفت علی

#مهدی_رحیمی_زمستانh


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Vidas اطلاعات عمومی جهان چگونه مدرسه ای با محیط شاداب داشته باشیم؟ Tommy زمستان زندگی من! مجله پزشکی و آزمایشگاهی ** وبلاگ رسمی سیب سبز ** در آرزوی جهانی امن... حوالی ابرهای باران زا