~هامون~



من غلام نوکراتم

عاشق کربلاتم

تا آخرش باهاتم


تو همونی که میخوامی 

دلیل گریه هامی

تا آخرش باهامی

عشق ، یعنی به تو رسیدن

یعنی نفس کشیدن

تو خاک سرزمینت


عشق ، یعنی تموم سال و

همیشه بی قرارم

برای اربعینت


آقای من

زندگیم و دستت دادم

تو این مسیر افتادم

ای عشق مادرزادم
حسین


قصاب استکان چای را که در دستش بود روی سینی قرار داد و پیاله آب را که از قبل آماده کرده بود جلوی دهان گوسفند گرفت، حیوان چند قلپی آب خورد خون در چشمهایش میدوید و خودش را دائم تکان میداد، با زور تکان ها چند دانه توت آبدار به زمین افتاد و ترکید.
قصاب رگ ساعد ورزیده اش باد کرده بود، طناب را برید و با حرکتی گوسفند را کله پا کرد. بعد محسن و پدرش رفتند و پای حیوان را گرفتند .
گوسفند آخرین تمنا های خودش را به صورت "بع بع" سر میداد اما بقیه از فهم این التماس ها عاجز بودند یعنی تمایلی نداشتند که بفهمند، چشمهایش التماس میکرد انگار که امید به زندگی دارد همان زندگی حیوانی خود که برای انسان ها بی ارزش بود.

#جمشید_بیچرانلو
#پروانه


شعر زیبا و قدیمی
برای عزای امام علی(ع).

ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على

کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على

عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على

دیدۀ زمزم که پر از اشگ شد
یاد کند، زمزمه‏ هاى على

تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بُوَد، کوه مناى على

عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على

نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفر بخش لواى على

منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پاى على

ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على

آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتمیان ز لقاى على

مانده تهى سفرۀ بیچارگان
منتظر نان و غذاى على

واى امیر دو سرا کشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على

پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق هماى على

خواهم اگر ملک دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على

شاعر:
#استاد_حبیب_الله_چایچیان



پسرم گفت علی و پدرم گفت علی
مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی

حکم کامل شدنم بود که یک نیمه ی من؛
گفت یا فاطمه نیم دگرم گفت علی

یاعلی گشت عصای پدرم طوری که؛
وقت برخاستن از جا پسرم گفت علی

نَفْس را از درِ تهدید به راه آوردم
دید از جان خودم می گذرم، گفت علی

شد کریم دوجهان بین خدایان کَرَم
حسن از بسکه به هنگام کَرَم گفت علی

می تواbنست که صرف خط وابرو بشود
ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی

مانده بودم چه کسی را به نجف سجده کنم
که خداوند خود ازسمت حرم گفت علی

#مهدی_رحیمی_زمستانh


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اطلاعات جامع تکنولوژی و موبایل جکستان شکرستان ایران سبز بیگ گو آموزش زبان ایتالیایی دانلود رمان جدید معرفی بهترین مدل های فرش ماشینی ایرانی پارکور فریدونشهر فروش ميلگرد و تير آهن بدون واسطه Edwin